امروز
روشا جونم دوباره سرماخوردی و امروز نتونستم ببرمت پارک.بنابراین مامان تصمیم گرفت توی خونه برات شرایط بازی رو فراهم کنه.
اول که سی دی بارنی رو نگاه کردی که یه برنامه خیلی شاد و جذابه با بازی و حرکات موزون چند تا نی نی .بعدش هم یه کمی ناقاشی (نقاشی)کشیدیم و تو کلی اثرات زیبا خلق کردی.
بعدش دنبال بازی کردیم. اینطوری که مامان همش تو رو دنبال می کرد و تو با جیغ و سر وصدای زیاد فرار می کردی و گاهی هم می پریدی رو تخت و بلاخره مامان تو رو می گرفت و تو از خنده ریسه می رفتی .یه بار هم من ازت خواستم دنبالم بیایی و بعد چند قدم خیلی خوشت نیومد و دوباره مامان همش می دوید دنبالت. یه کمی هم بپر بپر بازی کردی .روی زمین و مبل و بعد
مامان تو رو گذاشت پشت پنجره تا کبوترها و کفترای تو حیاط رو تماشا کنی که اومده بودند تو حیاط آقاجون دونه بخورند. آخه دخترم این روزا ما طبقه پایین خونه آقاجون زندگی می کنیم.مطمئنا وقتی تو بزرگ شدی و داری این وبلاگو می خونی دیگه ما تو این خونه نیستیم. اینجا تو خونه آقاجونت یه حیاطه که بیشترش باغچه ست.و دو طرف حیاط همش پله است .و وسط باغچه یه دایره خالی هست که آقاجون درست تو همین دایره برای پرنده ها دونه می ریزه. تو هم گاهی دوست دازی اونا رو نگا کنی .
دیگه کلی هم بادکنک بازی کردیم. خیلی خوش گذشت.