پروسه خوابیدن.
سلام دختر عزیزم.
الان ساعت 11 شبه و شما نیم ساعته که خوابیدی. البته بیشتر شبها زودتر می خوابی مثلا بین ساعت 8.5 تا 9.5 . ولی امشب که بابات رفت مسافرت ، خوب یه کمی برنامه هات به هم خورد.
هیچوقت دوست نداری که بخوابی و همیشه موقع خواب بهونه گیری می کنی و اینقدر درخواستهای متعدد می کنی تا هر چه بیشتر وقت تلف کنی.مثلا اول یه بازی کنم. بعد یه نقاشی کنم. یه نقاشی اونم چه نقاشیی . تمام پیکسلهای صفحه رو می کشی. بعد یه کتاب بخونیم. بعد نون شکلات بخوریم ، چون یهو گشنه ات می شه ، بعد گلاب به روت تازه دستشوییت می گیره . بعدش دوباره گشنه می شی. بعد دیگه شیر می خوری و مسواک و جیش و بعد هم غش می کنی. واقعا واقعا هر شب ما این پروسه رو داریم.
امشب وقتی رفتی رو تخت ، هی از من سوال می کردی:
- روژین با روژ شروع می شه . درسته مامان؟
مامان: بله دخترم.
- باران با با شروع می شه . درسته مامان؟
مامان: بله دخترم.
- روشا با روش شروع می شه . درسته مامان؟
مامان: بله دخترم.
-امیر حسین با ا شروع می شه . درسته مامان؟
...
مامان : صدای خروپف .
در نتیجه شما هم خوابیدی .
واقعا نمی دونم با اینهمه خستگی که صبح زود پا می شی و ظهر هم نمی خوابی چطور می تونی اینقدر هوشیار باشی. جل الخالق!