لیدر
روشا گلم خیلی خیلی وقته برات چیزی ننوشتم ولی دلم می خواسته. بازم خیلی تغییرات کردی .ماشالله خیلی بزرگ شدی. بسیار سلیس صحبت می کنی. فقط چند کلمه هست که متفاوت می گی. مثلا به خورش می گی فورش و یا می گی دارم می بینیسم .یعنی می نویسم.
خوب یه سری کلمات نا به هنجار هم از اطرافیان یاد گرفتی و روی ما هم امتحان می کنی.
ای بچه بد ! بی تربیت ! دیگه باهات قهرم.
الان با تفنگ می زنم می کشمت !
اولین بار که اینا رو ازت شنیدم خیلی برام سنگین بود. برای من و بابا باور کردنی نبود. اما بالاخره باور کردیم. باور کردیم که دختر ما داره بزرگ می شه و البته بسیار تحت تاثیر محیط زندگیش بیرون از خونه هم هست.
دخترم این روزها زیاد عروسک بازی می کنی . و همش مامان می شی و منم خاله یا مامان جون بچه هات می شم.
و اونروزی که به مامانی گفتی می دونی بزرگ شدم می خوام چه کاره بشم؟! می خوام مامان بشم. راستش یه جورایی ذوق کردم.
البته این روزها خیلی زیاد با خودت بازی می کنی و اینقدر که من همیشه باهات بازی کردم اصلا فکر نمی کردم که تو اینقدر خوب می تونی تنهایی بازی کنی و اینکه توی بازی هات خیلی خلاقیت به کار می بری . مثلا دو تا مقوای لوله شده برداشته بودی و روی میز آهنگ می زدی و یا اینکه با لگو های نرمت کل آشپزخونه رو دکور کرده بودی. اینطوری که هر جا دستگیره بود و حتی روی پیچهای اجاق گاز یه لگو گذاشته بودی. واقعا جالب و قشنگ شده بود. یا صندلیها رو پشت هم چیده بودی و خودت هم روی اولین صندلی نشستی و گفتی قطار درست کردم و ...
مربی های مهد خیلی دوست دارن و همش از اجتماعی بودن و خوبی ها و تواناییهات به من می گن.
خاله مسیحا مطمئنه که به زودی تو مدرسه یه لیدر می شی. و می گه همه بچه ها روشا رو دوست دارند .
اما من فکر می کنم همیشه همه آدمها ممکنه آدمو دوست نداشته باشند. همیشه هر جا موافقی هست حتما مخالفی هم هست . اما یه چیزی هست که به آدم قدرت و آرامش می ده و اونهم چهارچوب اخلاقیه . دوست دارم نظام ارزشهایی داشته باشی و همیشه طبق اون خودت رو ارزیابی کنی و باز امیدوارم ابتدای این نظام ارزشیت این باشه که هیچوقت به خودت اجازه ندی که به دیگری آزار برسونی حتی برای یه هدف بزرگ.
هر کسی تنها و تنها خودش می تونه اعمالش رو ارزیابی کنه . اینکه عملش خیر بوده یا شر!